حماسه نامراد تاریخ
اسدالله کشتمند اسدالله کشتمند



به یاد 11جدی 1343- چهل سالگی حزب دموکراتیک خلق افغانستان


چهل سال پیش از امروز ، آنچه برای انبوهی از نسل پیشتاز روشنفکر وطن ما نماد تداوم وقف انسانی در تاریخ معاصر افغانستان بود، زایش یافت؛ چهل سال غرق در حادثه و ایجادگری و طوفانهای اجتماعی . نسلی از برباد رفته ها امروز در حسرت ودرد ودر فضای تسلط هیولای بنیاد گرائی وبی انصافی این زایش پر تلالو تاریخ را گرامی می دارند. در اول باید گفت که سخن از یک پدیده عظیم اجتماعی سپرده شده در بایگانی تاریخ است. تاریخ گواهی خواهد داد گه تمام فرهنگ وعدالت ونیکخواهی زندگی گذشته کشور ما از زمانه های دور قطره، قطره از وجود هر جنبش وحرکتی بروی زمین های سوخته وسنگلاخهای دشوار زندگی مردم ما ریخته تا صخره سر فراز جنبش ترقی خواهانه کشور ما را بنا نهد. یکی از درشت ترین این قطرات ح.د.خ.ا.بود که در دوران دگرگونی های بسیار نا هموار اجتماعی بر تارک این صخره قرار گرفت. درباره این حزب وما "حزبی " ها بسیار گفته شده است؛ هم از سوی ما و دوستان ما وهم از جانب انانیکه در "آنسوی" خط تاریخ قرار داشتند."آنسوئی "ها بیشتر بوده اند وبیشتر گفته اند وچه طوفانی از جعل وناروائی را که سرازیر نساخته اند . چنین بوده است چرخ روزگار! درین روزگار تیره وتباه حتی عده ای ازیاران دیروزی هم در غبار ضخیم ابهام وترس؛ ترس از اشتباه وگناه فرورفته اند: راه پر نور دیروز را تکفیر می کنند. چه روزگاری است یا حق! ولی مباد که به این سیل چرکین ویرانگر وزودگذر تمکین کنیم!
با صراحت می گوئیم:ما نه معصومین بی بدیل بوده ایم نه گناهکاران راه گم کرده. ما شیفتگان راه عدل وانصاف وآزادی وآزادگی بوده ایم که در راه نوینی گام گذاشتیم.گرچه در راه سنگلاخی مبارزه اجتماعی ما اشتباهات زیادی را مرتکب شده ایم ولی زهی سعادت که نه اشتباهاتی در حد گناه؛ بلکه اشتباه جان های شیفته و صادق. مگر ما نبودیم که فرق افعی هار را که در کنار ما وبنام همان راهی که ما برگزیده بودیم سر بلند کرده بود،در کنار خود بر سنگ تاریخ کوبیدیم؟ ما از دوران پیروزی راه خود برای خود هیچ نیندوختیم،که اگر چنین نبود فاقد هر گونه صلاحیت وارزشی بودیم! قاضی بیباک وعادل تاریخ از ورای پرده چرکین تبلیغ ودروغ مسلط بر پهنای عالم حکم غائی خود را صادر خواهد کرد. چه باک که امروزه، منطق" سر راه" هم با سبکسری حکم بی متانت خود را صادر کرده است: این راهی که شکست خورد ناحق بود! ولی دیده شود این ،تا چه حدی می تواند به جا باشد؟مگر در وادی خارائین تاریخ وزندگی هر آنچه شکست خورده است نا حق بوده است؟ وانگهی شکست علامت نا حق بودن است؟شکست و پایان جنبش های بابک خرم دین،مزدک و المقنع، ابومسلم خراسانی و یعقوب لیث صفار عیار، جنبش مشروطیت وجنبش امانی ... علامت ناحق بودن انها بوده است ویا اینکه قضاوت را بر ستون های از جنس دیگری از استدلال باید برپا کرد؟ از سادگی منطق زندگی باید مدد گرفت: ما از برای چه به نسلی فدائی وبرباد رفته مبدل گردیدیم؟ از برای ثروت وجیفه دنیا ؟ از برای قدرت برای قدرت؟ نه! وهزار بار که نه. ما عاشق شیفته راه نوی بودیم که بشریت برای نجات خود از بی عدالتی، بهره کشی وبرای آزاد زیستن به معنای وسیع وکامل کلمه برگزیده بود؛ راه نوی که د رهر پیچ آن ورطه وخطر ونا مکشوفی خفته بود، راه نوینی که ارزش آن را داشت به قیمت زندگی وهر آنچه برای انسان عزیز است آزموده شود.
دریغا که "آنسوی خطی"ها هزار نیرنگ در آستین داشتند وما پویندگان راه نوین،شکست خوردیم. "ایلدرم بایزید" بعد از شکست گرانبارش به "تیمور گورگین" این جنگجو و فاتح آهنین، مغرور وجبار تاریخ این شعر فارسی را به همین زبان زیبا نوشت :

چنین است رسم سرای درشت گهی پشت بر زین ، گهی زین به پشت
دریغا که تصور شود این پایان راه است. گرامی بداریم این روز خجسته در تاریخ کشور ما را!روز زایش حماسه نامراد تاریخ را!

11جدی 1383 - لندن
January 9th, 2005


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
گزیده مقالات